دید و بازدید عید نازی و نیلو
سلام ، دوستای عزیزم "عیدتون ، بهارتون مبارک باد "
امیدوارم تو این عید و سال نو شاد و خوشحال باشید و عیدو بهتون خوش بگذره .
ما دیروز صبح رفتیم عید دیدنی ؛ اول از همه رفتیم دیدن دایی بزرگ پدر بزرگم و آنجا دختر ها و پسرهای دایی پدر بزرگم بودند ، کلی نشستیم و حرف زدیم البته پذیرایی هم شدیم حسابی
بعد یک ساعت پا شدیم بریم که زن دایی پدر بزرگم عیدی ها رو آورد و ما عیدیمونو از لای قرآن بر داشتیم و رفتیم برای عید دیدنی تو یه خونه دیگه .... البته قبلش سر مزار فامیلامون رفتیم و کلی دعا خوندیم ...
بعد رفتیم خونه خاله بابام ( صفورا دختر خاله بابام تازه عروسه و من تازه دیدمش عکسای آتلیه عروسیشم به من نشان داد و من گفتم چقدر زیباست ... ) خونه خاله بابام ناهار خوردیم کباب بود چقدر هم خوشمزه بود جایتان خالی راستی دوباره عیدی هم گرفتم هم من ، هم نیلو فر...
بچه دختر خاله بابام اسمش بیتاس که یکسال از من کوچیکتره و کلاس دومه ، ما دوتا خیلی با هم دوست شدیم و کنار کامپیوتر کلی بازی کردیم و کلی عکس های با مزه دیدیم بعدشم رفتیم دو چرخه سواری کردیم البته من نتونستم زیاد با دوچرخش بازی کنم چون به دوچرخش عادت نداشتم راستی یادم رفت بگم یه عروسکم داشت که داد به نیلی و کلی بازی کرد باهاش و کلی هم بوسش کرد اینقد دوسش داشت و شیطونی کرد ...
بعداز ظهر که شد رفتیم خونه عمه بابام اونجام نشستیم کلی گفتیم و خندیدیم و گز و شیرینی و آجیلم خوردیم دو باره من و نیلی عیدی گرفتیم ....
خوب دوستای عزیز دیگه خسته تان نمی کنم خداحافظ تا مطلبای زیبا و جدید دیگه که براتون بنویسم ، دوستتون دارم حتماً برای وبلاگم نظر بزارین ...