همدردي نازي و نيلو
سلام ، جمعه يعني 93/2/26 ، با خبر شديم كه عمو بابا فوت شده و نازي و نيلو هم از اين موضوع خيلي ناراحت شدند نازي عمو بابا رو وقتي 4 ،5 ساله بود ديده بودش و چون اسمش عمو محمد
علي بود اوبهش مي گفت علي دايي . ولي نيلو اونو اصلا نديده فقط عكسش رو ديده البته اگه
يادش باشه .
عمو بابا خيلي با نازي بازي مي كرد اونو رو شونش سواري داده بود ، باهم رو حياط گردو شكسته بودند ،
انجير خورده بوده تازه يه بار هم نوه اش رو اورده بود كه همسن خود نازيه و اسمش رزه . و اونا سر توپ باهم دعواشون شده بود .
امروز مراسم خاكسپاري عمو ي بابا بود ( البته چون پسر عموي بابا آمريكا بود گذاشتن اون بياد بعد خاكش
كنند .) نازي امتحان داشت و نتونست بره . فقط صبح زود عمه مريم و عمه فاطمه و عمو مجيد و مادرجون و بابا رفتن تهران براي خاكسپاري و بعد از ظهرم اومدن .
نازي و نيلو دعاكردن كه ايشالله هميشه روحش شاد باشه و گاهي هم به خوابشون بياد . عمو محمد خيلي دوستت داشتيم از طرف نازي و نيلو ...
زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد
پس با تمام سکوتم دوستت دارم...