نيلوفرنيلوفر، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

گلهاي شاد خونه

همدردي نازي و نيلو

سلام ، جمعه يعني 93/2/26 ، با خبر شديم كه عمو بابا فوت شده و نازي و نيلو هم از اين موضوع خيلي ناراحت شدند     نازي عمو بابا رو وقتي 4 ،5 ساله بود ديده بودش و چون اسمش عمو محمد علي بود اوبهش مي گفت علي دايي . ولي نيلو اونو اصلا نديده فقط عكسش رو ديده البته اگه يادش باشه . عمو بابا خيلي با نازي بازي مي كرد اونو رو شونش سواري داده بود ، باهم رو حياط گردو شكسته بودند ، انجير خورده بوده تازه يه بار هم نوه اش رو اورده بود كه همسن خود نازيه و اسمش رزه . و اونا سر توپ باهم دعواشون شده بود . امروز مراسم خاكسپاري عمو ي بابا بود ( البته چون پسر عموي بابا آمريكا بود گذاشتن اون بياد بعد خاكش كنند .) ناز...
31 ارديبهشت 1393

تولدی دیگراز جنس آسمانی

امروزروز تولد امام نهم امام جوادهست وووووووووووووووووووووو تولد نازنین ما هم هستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت البته تولدش به ماه قمری .    یعنی نازنین شب تولد امام جواد شب به این خوبی وبزرگی پا به این دنیا گذاشت و همه ی ما رو خوشحال کرد البته نازنین یه ماه زودتراز وقت خودش به این دنیا اومد خب لابداز توی شکم  مامان خسته شده بود دیگه     چیکارش دارین دلش میخواسته زودتر بیاد. الهییییییییییییییی  عزیزمممممممممممممم    دیشب نازنین  زنگ زدو گفت خاله فردا تولدمه و منم تازهههههههههههههه یادم افتاد      خب چیکار کنم ...
20 ارديبهشت 1393

اردو رفتن نازنین

پنج شنبه نازنین از طرف مدرسه رفتن اردو .نازی خیلی اردو رفتنو دوس داره میگه با بچه ها خوش میگذره. از طرف مدرسه قرار بود برن نیاسر و مشهد اردهال .شب قبل وسایلشو اماده کرد و صبح زود از خواب بیدار شدو رفت مدرسه با یه کیف پر از خوراکی     اول رفتن مشهد اردهال زیارت . اون روز هوا یه دفه طوفانی شدو بعدم بارون اومد .نازنین توی زیارت بودن که یهو دیدن بارون شدید میاد برا همین تو زیارت موندن تا بارون تموم بشه .نازنین بعدا تعریف میکرد که وقتی باد میومد اینقد سرعتش زیاد بود که چادر یه بچه ها رو از سرش برد و خودشم افتاد زمین .نازنین همه ی سفرشونو با هیجان تعریف میکرد و بعضی جاهاش براش خیلی بامزه بود...
10 ارديبهشت 1393

برف بازی شیطونکای مامان

  سلامممممممممممممممممم بعد از چند ماه ما دوباره اومدی ممممممممممممممم دلمون تنگ شده بوددددددددددددددددد اومدیم از برف خوشگل زمستون خاطره بنویسیم.      نازنین 4ساله که بود برف را دیده ولی نیلوفر امسال اولین برف زمستونی و ادم برفی رو میبینه مبارکه نیلو چی من .نازنین مثل همه ی بچه ها دلش میخواست تو این چند روز برفی تعطیل بشه و برف بازی کنه که به ارزوش رسید و مدرسه بی مدرسه نیلوفر چون برف وادم برفی ندیده بودهمش می گفت ازش می ترسم ولی وقتی صبح از پشت پنجره برفارو دید همش می گفت چقدخوشگله ظهر که اومدن خونه باباجون  نازی نیلو ومن(خاله لیلا) رفتیم برف بازی یخورده دوتایی برف بازی کردن و ...
18 بهمن 1392

24 ماهگی نیلوفر

 امروز 6 مهر 24 ماهگی و به عبارتی 2 سالگی نیلوفرانه ی ماست  نیلوفر عزیزم  وروجک      سالگیت مبارک                                                                                                      چند تا عکس هم ازجشن تولد نازی نیلو میذارم   همیشه سلامت باشین عزیزای دلم            ...
6 مهر 1392

تولد پرنسس های مامان و بابا

پنج شنبه شب تولد بود.  عمه اینا از اصفهان اومدن خاله هام از قم وتهران نازنینم چند تا از دوستاشو دعوت کرده بود شب خیلی خوبی بود نازی نیلو با لباسای یه شکلشون وتاج رو سرشون مثل پرنسسا شده بودن   نازی با دوستاش مشغول بودو نیلو همش شیطونی میکرد کیک تولدخیلی قشنگ بود مامان از اینترنت دید وسفارش داد. به چیز جالب اینکه شمع تولد شمع 2و9 بود وقتی کنار هم میذاشتیم عدد 92 را نشون میدادکه با عددسال یکی بود.  شمع ها     رو نازنین فوت کرد نیلو اونموقع گریه میکرد و به جاش نازی شمع و فوت کرد بعدهم  فشفشه   های قشنگ روی کیک رو روشن کردیم . نوبت بریدن کیک شد نازنین ک...
31 شهريور 1392

مقدمات تولد

    21 شهریور یه جشن تولد کوچیک برای نازی نیلو گرفتیم چند روزی گذشته ولی به دلایلی از جمله قطعی  چند روزه ی اینترنت و بعد تنبلی خاله برا نوشتن مطلب   نشد دیگه   ولی نازنین عزیزم و  نیلوی بلا خاله رو میبخشن        نازنین از چند هفته قبل دنبال تم برا تولدش بود چون توت فرنگی کوچولو رو خیلی دوس داره  میخواست تم تولدش توت فرنگی باشه اینقد تو اینترنت چرخید تا بالاخره طرحاشو پیدا کرد    خانمی برامون طرحارو کشیدن(دستشون درد نکنه) بعد مامان داد چاپ کردن مامان نازنین خیلی خیلی برا جشن تولد شیطونکا زحمت کشید اینجا ازطرف شیطونکای مامان...
31 شهريور 1392