نيلوفرنيلوفر، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

گلهاي شاد خونه

تولدت مبارک

امروز تولد ناز نین خانم گل ماست. 5 شهریور 1383 یعنی توی همچین روز ی نازنین خانم ناناز ما پا به این دنیای بزرگ گذاشت .نازنین ما حالا شده یه خانم کوچولوی 9 ساله     تولدت مبارک نازنین جان ایشالله صد ساله بشی عزیز دلم   واما جشن تولد نازی جون .امروز برای نازنین جان تولد نگرفتیم چون میخوایم چند روز دیگه با تولد نیلوفری ما که 6 مهرهست با هم بگیریم نازنین از چند وقت پیش همش دنبال تم و کارای تولدشه میخواد یه تولد قشنگ بگیره ایشالله که تولد خوبی داشته باشین عزیزای دلم بهتون خوش بگذره ایشالله ...
5 شهريور 1392

شبی قشنگ در عالی قاپو

به قول نیلوفری (شنام )  جمعه دوباره رفتیم اصفهان خونه آقاجون  این دفه هم خدا رو شکر خیلی خوش گذشت . یه شب رفتیم عالی قاپو میدون امام برای افطاری باعمه ،عمو ، زن عمو و مادرجونم  افطاری حلیم بادمجون گرفتیم خیلییییییییییییییییییییی خوشمزه بود   بعداز افطاری رفتیم کالسکه سواری خیلی کیف میداد خوش گذشتتتتتتتتتت بعد عمو وبابا رفتن  بشتنی خریدن که ما  بخوریم  به به به خیلی خومشزه بود (اینا رو به زبون نیلوفری نوشتم) راستی یه  فشفشه رنگی خوشگل گرفتیم   که پرتش میکردیم بالا میچرخید  و  چراغاش روشن میشدو مثل هلی کوپتر پایین می یومد خیلی قشنگ ب...
7 مرداد 1392

آمدن خاله از مکه

هفته قبل خاله زهره از مکه اومد.خاله برای یه سفر کاری به مدت یه ماه رفته بود مکه .اینقد دلم براش تنگ شده بوددددددددددددددددد  هر وقت زنگ میزد بهش میگفتم خاله خیلی دلم برات تنگ شده همش دلم میخواست زودتر بیاد.بلاخره یه ماه تموم شدوخاله اومد هورااااااااااااااااا   وقتی اومد رفتم تو بغلشو یه عالمه گریه کردم  خاله هم منو بوس میکرد بعدم نیلوفرو  بغل کردوکلی بوس کرد  . خلاصه یخورده طول کشید تا آروم شدم حسابی خوشحال بودم  که خاله اومده   شب خاله سوغاتیای همه رو داد یه عالمه سوغاتییییییییییییییییییییییییی. خاله گفت هروقت میگفتی دلم برات تنگ شده میرفتم برات یه بلوز شلوار میخریدم .برای...
21 تير 1392

شیطونیای نیلوفرانه

      شیا  من نیلوفر سیطونکم ( شیا به زبون نیلوفری یعنی سلام)      من میخوام از سیطونیام بگم    اول از همه عاشق لب تابم   همش میخوام روشن کنم و نانای بذارم بعدم باهاش برقصم   گاهی وقتام با دی دی (یعنی ابجی نازنین) دعوامون میشه   خبببببببببببب تا ایفون زنگ میزنه میدوم    گوشی روبردارم  همش به یا(خاله لیلا) میگم منو بغل کنه وگوشی رو برمیدارم و روشن خاموش میکنم  ورزشتارم هستم ترد میل بازی میکنم و نمیذارم دی دی بازی کنه  سر سفره به خاله کمک میکنم و کاسه بشقاب میارم بعدم برا خودم اشپزی میکنم اب و ماست ودوغ وبرنج وهرچی...
29 خرداد 1392

سفر اصفهان

سلامممممممممممممممممممممممم روز پدر رفته بودیم اصفهان خونه اقاجونم میدونم دیر مطلبشو مینویسم ولی زودتر نشد از بس که چند وقته تو فکر خوشگل کردن وبلاگمم خب دوس دارم وبلاگم خوشگل باشه دیگهههههههههههههههههههههه خب حالا سفر. چند روزی خونه اقاجونم موندیم رفتیم پل خواجو  جای شما خالی رفتیم لب اب . واییییییییییییییییی خیلی قشنگ بود صدای اب به ادم یه ارامشی میده که نگوووووووووووووو من ونیلوفر که خیلی دوس داشتیم نیلوفرکلی ذوق کرده بود و شیطونی میکرد بستنی خوشمزم گرفتیم و خوردیم نوش جونمون خیلی خوش گذشتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت. یه روزم رفتیم سبزه میدون خرید کردیم من و نیلوفرم هر چی دوس داشتیم خریدیم من لاک  تل برچسب و چیزایی که دوس د...
22 خرداد 1392

گشت و گذار در قمصر

پنج شنبه گذشته دوست مامان با شوهر و بچه هاش از اراک اومدن خونمون . سجاد پسرشون  سوم راهنماییه وفاطمه یه سال از من بزرگتره.  شب موندن و فرداش رفتیم قمصر گلاب گیری  خیلی خوش گذشت رفتیم چشمه ی قمصر خیلی قشنگ بود نیلوفر از دیدن چشمه کلی ذوق کرده بودو خوشحالی میکرد بعداز اونم رفتیم باغ فین اونجا رو هم دیدیم بعدم مهمونامون برگشتن شهرشون . خلاصه خوش گذشتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت. چند تا عکس از قمصر این منم و فاطمه خانم این هم نیلوفرانه ...
12 خرداد 1392

جشن تکلیف نازی جون

چهار شنبه جشن تکلیف نازنین بود من(خاله لیلا) و مامان نازنین رفتیم مدرسه یعنی دعوت شدیم برای جشن.  نازنین با چادر و مقنعش خیلی قشنگ شده بود. اول بگم کلاس نازنین 7 نفر دانش اموز داره چون مدرسه خصوصی و مهد قرانه .خب بچه ها رو از زیر قران رد کردن و تک تک عکس گرفتن بعدوقتی نشستن برنامه شروع شد اول قران خونده شد بعد بچه ها اماده شدن برای سرود سرودشون درباره جشن تکلیف بود خیلی قشنگ خوندن بقیه هم براشون دست زدن بعد نوبت نمایش بود نمایش جالب و خنده داری  بود درمورد نماز صبح              بعد یه خانمی براشون درمورد جشن تکلیف و درباره تولد حضرت فاطمه(س) شعر ها...
15 ارديبهشت 1392